یک نـفـر تنـهـا تـنــهـا یـک نـفـر و یـک نـفـر تـنــهـا |
|||
یک شنبه 29 مرداد 1398برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : یک نفر
سلام به وبلاگ خودتون خوش اومدید ... چیزی نمیگم ببینید ، بخونید و اگه دوست داشتید نظر بدید ممنونم
توی این خونه پوسیدم خدایا مگه دیوار اینجا در نداره چقدر باید تحمل کرد بی عشق مگه دنیا در و پیکر نداره چشام کم سو شد از بس گریه کردم نمی دونم کی از این خونه میرم دارم می پوسم و چشم انتظارم دارم میمیرم و از رو نمی رم . . . ادامه مطلب ...
چشات آرامشی داره که تو چشمای هیشکی نیست ... میدونم که توی قلبت به جز من جای هیشکی نیست ... چشات آرامشی داره که دورم می کنه از غم ... یه احساسی بهم میگه دارم عاشق میشم کم کم ... ادامه مطلب ...
من از تو دل نمی کنم اگر چه از تو خســــــــــته ام اگرچه گفته ای برو به خاطرات بســـــــــــــــپرم هنوز هم خیــــال کن کنا تو نشســــته ام منی که در جوانیم به خاطرت شکســــــــته ام تو در سراب اینه شبانه خنده می کنی من شکست داده را خودت برنده می کنی .... ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ... دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:فقط چند لحظه کنارم بشین, :: 10:7 :: نويسنده : یک نفر
دوباره امدم امدم تا بنویسم ولی هنوز نمی دانم چه چیز را تنهایی یا تنها ماندن دلم می خواست الان کنارم بود ولی افسوس هیچ وقت کنارم نبود ای کاش میفهمید چقدر دوستش دارم ولی هیچ وقت نفهمید ...
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:فقط چند لحظه کنارم بشین,لحظه,احسان خواجه امیری, :: 21:44 :: نويسنده : یک نفر
متن ترانه لحظه از احسان خواجه امیری فقط چند لحظه کنارم بشین ادامه ترانه در ادامه مطلب ادامه مطلب ... در این شهر صدای پای مردمیست که همچنان که تو را می بوسند طناب دار تو را می یافند مردمی که صادقانه دروغ می گویند و خالصانه به تو خیانت می کنند دوستانی که دوستشان داری ولی خیلی زود فراموشت می کنند می گویند دوست دارم اما چشمانشان چیز دیگری می گوید زمانیکه به تو نیاز دارند صدایت می کنند ولی بعد از ان بی تفاوت از کنارت عبور میکنند و حتی تو را نمی بینند ساده بگویم نگاه ظاهر علاقه است اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند دیگر تو ازان خود نیستی زمان می گذرد و در زمانه نیستی ... کودک میشوی جوان هستی و جوانی نمیکنی ... می گذری پیر میشوی میمانی بازهم مثل گذشته در پی گمشده ای هستی که با تو هست اما ... اما نیست باز در پی آن علاقه پنهان آن نگاه همیشه تازه هستی باز آن دو چشم روشن عشق را در غبار بی امان زمان جستجو می کنی غافل از آنکه او دیگر تکه ای از تو شده سایه ای خشک بر دل تو گوشه گوشه این دل خراب سرشار از عطر نگاه توست عزیز دل ... .
دلم پر است!پر از یک بغض مبهم و چند قطره اشک و شاید هم پر از سکوت نگاهی که هیچ نگفتن را دوست دارد . نگاهی که رو ایینه هم سنگینی میکنه . دلم پر است اخر پر از بغضی که در گلو تر می شود و با این حال و هوا دوست دارم بالا بیارمت بغض پیر! دلیلی برای اشک ریختن ندارم ، چون تو مرا بی دلیل تنها گذاشتی و هیچ با خود فکر نکردی که بعد از تو چگونه تنها شدم ....
مثل همیشه تنها شده ام تنها بودم ، تنها هستم دریغ از یک دوست یک رفیق تنها رفتم ، تنها هیچ کس نفهمید ... همه دوستم داشتند اما هیچ کس دوستم نبود دلیلش را نفهمیدم شاید ... تـــفاوت نمی دانم انها با من فرق دارند یا من با انها ولی فهمیدم هیچ کس نخواست همیشه با من هم مسیر باشد ...
چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشـــــه ای تنهـــــا نشــســــتــن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چــشـــم خود آرام شــــکســــتـــن برای هر لبی شعری سرودن ولی لب های خود پیـــوســتــه بســــتـــن آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|