یک نـفـر تنـهـا
تـنــهـا یـک نـفـر و یـک نـفـر تـنــهـا
 
 
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:شهر,دروغ, :: 13:43 ::  نويسنده : یک نفر

در این شهر صدای پای مردمیست

که همچنان که تو را می بوسند

طناب دار تو را می یافند

مردمی که صادقانه دروغ می گویند

و خالصانه به تو خیانت می کنند

دوستانی که دوستشان داری

ولی خیلی زود فراموشت می کنند

می گویند دوست دارم

اما چشمانشان چیز دیگری می گوید

زمانیکه به تو نیاز دارند صدایت می کنند

ولی بعد از ان بی تفاوت از کنارت عبور میکنند

و حتی تو را نمی بینند



یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : یک نفر

ساده بگویم

نگاه ظاهر علاقه است

اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند دیگر تو ازان خود نیستی

زمان می گذرد و در زمانه نیستی ... کودک میشوی

جوان هستی و جوانی نمیکنی ... می گذری

پیر میشوی میمانی

بازهم مثل گذشته در پی گمشده ای هستی

که با تو هست اما ...

اما نیست

باز در پی آن علاقه پنهان

آن نگاه همیشه تازه هستی

باز آن دو چشم روشن عشق را در غبار بی امان زمان جستجو می کنی

غافل از آنکه او دیگر تکه ای از تو شده

سایه ای خشک بر دل تو

گوشه گوشه این دل خراب

سرشار از عطر نگاه توست

عزیز دل ...  .

 



یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:دلتنگی, :: 18:12 ::  نويسنده : یک نفر

دلم پر است!پر از یک بغض مبهم

و چند قطره اشک و شاید هم پر از سکوت

نگاهی که هیچ نگفتن را دوست دارد .

نگاهی که رو ایینه هم سنگینی میکنه .

دلم پر است اخر پر از بغضی که در گلو تر می شود

و با این حال و هوا دوست دارم بالا بیارمت بغض پیر!

دلیلی برای اشک ریختن ندارم ، چون تو مرا بی دلیل تنها گذاشتی

و هیچ با خود فکر نکردی که بعد از تو چگونه تنها شدم

....



یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:تنها, :: 18:11 ::  نويسنده : یک نفر

 

مثل همیشه تنها شده ام

تنها بودم ، تنها هستم

دریغ از یک دوست

یک رفیق

تنها رفتم ، تنها

هیچ کس نفهمید ...

همه دوستم داشتند اما

هیچ کس دوستم نبود

دلیلش را نفهمیدم

شاید ... تـــفاوت

نمی دانم انها با من فرق دارند یا من با انها

ولی فهمیدم هیچ کس نخواست همیشه با من هم مسیر باشد ...

 

چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشـــــه ای تنهـــــا نشــســــتــن

برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چــشـــم خود آرام شــــکســــتـــن

برای هر لبی شعری سرودن

ولی لب های خود پیـــوســتــه بســــتـــن



یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:سیاوش,ترانه, :: 18:6 ::  نويسنده : یک نفر

بی مقدمه با یه آهنگ از سیاوش شروع می کنم ...

وقتی که دل تنــــگ می شم و

همراه تنهایی مـــیرم

داغ دلم تازه می شه

زمزمه های خونـــدنم

وسوسه های مونــــدنم

با تو هم اندازه می شه ...

قد هزار تا پنجره

تنهایی آواز می خونـــــم

دار با کی حرف می زنم

نمی دونم نمی دونم

این روزا دنیا واسمه من از خونمون کوچیکتـــــره

کاش می تونستم بــــــخونم قد هزار تا پــــــــــنجره

طلوع من

طلــــــــوع من

وقتی غروب پــــــــر بزنه

موقع رفتن منه

طلوع من

طلــــــــوع من

وقتی غروب پـــــــر بزنه

موقع رفتن منه  ...  .



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یک نـفـر تنـهـا و آدرس yeknafar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 23503
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1